درد و شکنجه


غمکده ی میلاد

در حریم دید تو ، دیده اگر نمی شدم / شاه و رگم جدا ز هم ، شد ز لیاقت خودم / تیغ غمت بریده سر اگر ، بدان / من از نگاه گرم تو ، لحظه به لحظه وا شدم .

یه وقتایی میشه مثل الان خیلی دلم گرفته

از خدا میپرسم چرا؟ کی تموم میشه؟ اما جوابی نمیاد

با در و دیوار حرف میزنم سبک شم یا میام چت می کنم با اونی که ارومم می کنه

اما هنوز بی قرارم چرا من تو تنهایی و بی کسی بزرگ شدم و این تموم نمیشه

از دوستام گله دارم همه جونمو براشون دادم بی محلی کردن بهم

از پدرم گله دارم چرا تنهام گذاشت اگرم بود البته گلی به سرم نمیزد

از مادرم گله دارم که چرا منو یادش رفته

از زندگی گله دارم چون خوشی نداده بهم و نه میزاره من بمیرم

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:,ساعت 14:49 توسط میلاد رشیدیان | |


Power By: LoxBlog.Com